- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بر ممات گرگ خویان شیر بیرون آمده از نیـامِ ذات حـق شمـشـیر بیرون آمده کعبه را خانه تکانی کرد دست کردگار مژده بـادا آیــه تـطـهـیـر بـیـرون آمـده آدمـیّـت را ولـی الله مــعــنــا مــیکــنـد نور حق را بهترین تصویر بیرون آمده هر چه میخواهی میانِ چشم جذاب علیست هرچه در هستیست را تفسیر بیرون آمده آیهها را خواند چون چل سالهٔ غار حرا مؤمنون را دستگیر و میر بیـرون آمده برق چـشمانش أشِّـداءُ عَـلَی الکُـفار شد گر چه بهر عاشقان اکسیر بیرون آمده
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای حاجـتِ قـدیـمی دنـیـا! روا شدی دنیای عرش بودی و دنیای ما شدی دنیای بیتو ارزش خالق شدن نداشت حُـسنِ دلـیلِ خـلـق، برای خـدا شدی تو رازِ سر به مُهـرِ خداوندِ کعـبهای دیـوارِ خـانـه باز شد و برمـلا شدی با تو سکوتِ عُزلتِ پیغمبری شکست شـأنِ نـزولِ قـاری غـارِ حـرا شـدی گـفـتیم ابوتـراب و نوشتـیم ابالحسین از بـین خـاکهـا پـدرِ کـربـلا شـدی بـالا بــلـنـدِ وادی کــوتــاه قـامـتــان! ای قـلـهای که نـونِ مـیان لَـنا شـدی اوج غریبی است که در این همه زمان بـا مــردمِ زمـانـۀ خـود آشـنـا شـدی حی عـلی الصلـوةِ فـراداتـرین قـیام! آخر میان جهـلِ جـماعت قضا شدی
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
رموز گنج نهـان را گشود و افشا کرد تو را در آیـنۀ حُـسن خود هـویدا کرد کلید عشق نهان، دست کعبه مخفی بود که قفل خانۀ خود را به روی تو وا کرد خدا به کعـبه و محـراب مسجـد کـوفه جوار قرب خودش را نصیب مولا کرد چنان به خـلـقت مولا نهـاد سنگ تمام که خود جمال خودش را در او تماشا کرد شکوه و شوکت عقل نخست را، یکجا به جز مقام نبی، در دل عـلی جا کرد علی به راه عدالت، نخست قربانی ست ز تفته آهن عـدلش، عـقـیل پروا کرد! علی به وسعت جهل جهانیان تنهاست وگرنه عـالم و آدم ز عـدل احـیـا کرد زبـان مـأذنـههـا تـا ابـد ز نـام عــلــی گـلـوی زخـمـی توحـید را مـداوا کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بر مـس وجـود کـیـمـیـا آمده است بر عـالمـیـان گـرهگـشـا آمده است ************
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای دل از خویش گذر کن که علی میآید جانب عشـق سفـر کن که عـلی میآید منتـظـر بـاش اگر شـوق ولایت داری کعبه را خوب نظر کن که علی میآید بوی عطر از طرف بیت خدا برخیزد یاسها را تو خـبر کن که عـلی میآید اصل خورشید همین مولد کعبهست، بیا ظلمت از سینه بدَر کن که علی میآید اگـر از آیـنـۀ صبـح گـلـی میخـواهی رو به گلزار سحر کن که عـلی میآید زین بیابان که در آن خیمه زدی بیرون شو عزم صحرای دگر کن که علی میآید پای بـگـذار به مـیـقـات ولایت امروز خـیز و احرام بـبَر کن که عـلی میآید مثل جـبـریل به یُـمـن قـدم سر سـبزش دیده را غرق گهـر کن که علی میآید شستـشو ده دل خود را ز نگـاه دگران از همه خلق حـذر کن که عـلی میآید عـطـر آیـات الـهـی ز لـبـش میریـزد آیـۀ نـور ز بَـر کـن کـه عـلـی مـیآیـد آسـمـان آیـنـهدار رخ او شد « یاسـر» جلوه چون روی قمر کن که علی میآید
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کعبه نورانی شده از مقـدم نـور الهدی رونـمایی شد درون کـعـبه دُرّ هل أتی قبلهگاه مسلمین جـوری تـرک برداشته مادر خورشید بود و وضع حملی باشرف کعبه بود و آفتابِ گـوهری بین صدف در تن بیجان کعـبه گوئیا روحی دمید باز شد قـرآن ناطق روی دست فاطمه شد فروزان از درون کعبه نوری قائمه نور بالا رفت و شد عرش معلّی منجلی آمده شاه قوی شوکـت، عِـماد الاصفـیا معدن الاسرار خـلقت، پیـشـوای انـبـیا خوانده او را در اُحُد روح الامین با این شعار اوست شمشیر خدا، کرّار وقت کارزار تیغ ایمانش کند هر لشکری را تار و مار اوست قتّال العدو، یک شیر از نسل اسد روی چون ماهش شده بر شیعیان بدرالدُّجی جای پـایش شد صـراط المستـقیـمِ اولیا بهر هر ذکر و دعایی، (یاعلی) حُسن ختام هر که در دنیا غلام اوست آقا میشود قطره آید سوی او یک روزه دریا میشود درک یک خط مدح او بالاتر از ادراک ماست نِقمَةُ الله عَـلَی الفُـجّـار یعـنی مـرتضی نعمتُ الله عَـلَی الابـرار یعنی مرتضی پیروِ(مَن کُنتُ مولا) در غدیر مصطفی طبق قرآن بعد احمد میشود صاحب مقام کوریِّ آل سـقـیـفـه مـیشـود اول امـام هر عمل بیحبّ حیدر باطل اندر باطل است مرهم درد دل شیعهست درمـان نجـف شد مراد ما طواف صحن و ایوان نجف کاش من خاکی برای سنگ ایوانش شوم
: امتیاز
|
مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
عالم دوباره غرق سرور و شعف شده هر مشکل و غمی ز بشر برطرف شده هاتف بخوان که ماهِ دل آرای ما رسید مژده که جشن دلبـرِ معـبود کعـبه شد غرقِ صفا وجود پُر از جودِ کعبه شد خورشید مذهب از پسِ پـرده در آمده او آمــده بــشــر طــلـبِ آبـــرو کــنــد آقا شود کـسی که عـلی رو بر او کند ترسی فتاده در تنِ مبغوضِ چون حِمار آنکه گرانبها چو عقیق است علی بود با خالقِ خودش چو رفیق است علی بود یک ضربه زد سپاهِ خـداوند برنده شد هرگز کـسی نیـامـده هـمـتـای او شَوَد لفظی پـدیـد نـیـامـده مـعـنـای او شـود شکر خـدا که طـالـعِ من مُنـجَـلی شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
میخورد هرسال این دیوار از شوقش تَرک کعبه اعجاز علی را جار زد بر اهل شک سالهای سال کعبه انتـظارش میکـشید خاک پایش را کند سرمه به مُژه تک به تک گـفت اول من طـواف کعـبۀ رویش کنم کعبه اول حاجی و در طوف او خیل مَلَک با قدومش کعبه را غرق شرافت کرده است کعبه از بهر کرامت از علی گیرد کمک شد بنـا این خـانه گـویـا زادگـاه او شود روی قلب کعبه یا حیدر علی گردیده حک قبله گاه مسلمین سوی قـدمگاه علیست شد ولای مرتضی میزان و هم سنگ مَحَک کوریِ چـشم عدو نامـش بلـند در مأذنه به به از شیرینی نامش دل و جان شد خُنک مَنسبِ مخصوص او باشد امیرالمومنین هیچکس در این لقب با او نباشد مشترک او یدالله است و مادر بند و قنداقش نکرد آنکه دستان علی بسته، یقین رفته درک ابتدایش کعـبه و شد انتهـایش سجده گاه با وجودش عزتی بخشید بر چرخ و فَلک تا قـیامت گریه بر مظلومیِ حـیدر کنید پیش چشمان ترش ملعون به زهرا زد کُتَک
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در ازل تا کـتابِ حـق وا شد رازهـای نَـهُــفـتـه اِفـشـا شـد در ازل پیـشتر زِ لوح و قـلم حـکـمِ روز الـسـت انـشـا شد کسی آمد که در سـرا پـایَـش جـلـوههـایِ خـدا هُـویــدا شـد کـسـی آمـد که بـا ولایـتِ او مرزِ دین، مرزِ کُـفر پیدا شد خندهای کرد و شد بهشتِ بَرین مُشتِ خاکی گرفت و دنیا شد شَه پَری داد و جـبرئـیلی شد نَـفَـسی زد کَـسی مـسیـحا شد سرِ راهَـش نـشت دل شدهای دامنش را گرفت و موسیٰ شد اَلغَـرَض در میانِ آن محـشر بــزمِ دلــدادگـی مُـحَــیــا شـد ای بـزرگِ شـگـفـت نـا پـیـدا ای غـرورِ سه تـیـغِ بیهـمـتا آفـتــابِ عـشـیــرۀ مـجــنـون قــبــلــه گــاهِ قــبـیــلــۀ لــیـلا پادشاهِ حجاز و نان بر دوش زخــمـیِ بـارِ کـیـسـۀ خُـرمـا ما کجا و کـرامتِ خـورشـید تو کجا، کـوچههای این دنـیا تُـنـدتَـر میزنـد به نـامِ شـمـا تـپـشِ قـلـبِ حـضرتِ زهـرا نـامِ تو فـتـحِ بـابِ پـیـغـمـبـر در هـــوالـیِ لــیــلَـةُ الاَســرا نـام تو میشـود رَجَـز وقـتی تـیـغِ عـبـاس میکـنـد غـوغـا نـامِ تو نـیـل میشـکـافـد بـاز نـامِ تو زَهـره میدَرَد هـرجا مــادرم گـفـت جــایِ لالایـی تا که خـیـزم به نـامِ تو بـر پا خواست حق آنچه میدَمَد گردد چـهـرهات جـلـوۀ اَحَـد گـردد خواست حق تا که در ظهور آیی که خـدا با تو مُـسـتَـنَـد گردد خواست حق تا که طاقِ اَبرویَت قــبـلـۀ جـان اِلَـیالاَبَـد گـردد یادِ تو ذکرِ مـوج دریـاهاست لحظههایی که جذر و مَد گردد ردِ پــایِ تـو را نـمـییـابــیـم عـرش حتی اگر رَصَد گردد مرتضیٰ مرتضاست در همه حال گر جهان جمله عَـبدُوَد گردد عشق با تو شُکوهِ دیگر داشت عطرِ صد چشمۀ معطر داشت میـهـمان زمـین شدی چـندی که دلت آرزویِ کوثر داشت با تو نیمی زِ خویش را میدید چشم بر تو اگر پیـمبر داشت بـاز هـم مـیدَریـد قـلـبـش را کعبه صدها هزار اگر دَر داشت کعبه جایِ خودش که در قَدَمَت سیـنۀ آسـمان تَـرَک برداشت هرچه بُت بود در دلش آن شب سجده بر خاکِ پایِ حیدر داشت دل به زلفِ تو بست اگر دل بود سر به راه تو داد اگر سر داشت آمـدی تـا خــدا نـشـان بـدهـد در پَسِ پرده حرفِ آخر داشت گَرد و خاکی میان میدان است رَزمگاهی دوباره حیران است اَبـروانـی کـمی گـره خـورده لحظهها لحظههای طوفان است مانـدن اینجا چقـدر نا ممکـن مُـردن اما چقـدر آسـان است لشکری را به خویش پیچانده ذوالفقاری که گرمِ جولان است حـولِ روزِ قـیامت آمده است یا که شیرِخدا رَجَزخوان است دستـمـالِ نبـردِ خود را بست یعنی این کوه گرمِ طُغیان است پهـلـوان پَروَری که میبـینی از نـژادِ خـدایِ سُبحان است ما که هـستیم؟ رَدّی از پایَت چـشـم هـایی پُـر از تـمـنّـایت ما که هـستیم؟ دستـهای تُـهی بـر سـرِ کـوچـۀ تــمـاشـایـت هم نـشـینِ غـریبِ نـخـلـستان سرِ چـاهی اَنـیـسِ غـم هـایت مُـسـتَـحـَـقـیـم کـاسـۀ شـیـری لـقـمـهای از تـنـورِ زهـرایَت نـذرِ نـعـلـینِ وصلـهدارِ تو و پـیـنـههایِ دو دستِ تنـهـایت نـظـری بـا تـو آشـنـا گـردیـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آنکه در مـیـکـده هـوهـو دارد دیـدهاش تـا بـه خـدا سـو دارد یــاد عـشـقـی ازلــی مـیافـتـد با هـمه غـفـلـت و کـوتـاهیها دست شـسـتـیـم ز گـمـراهیها خویش را غـرقه کوثـر کردیم کـلماتـش همه بـوسـیدنی است سائل کـوچـۀ مولا غـنی است در جـوارش بـدیام خاک شده سـگ اصـحـاب اگــر آدم شـد اشک چـشمانش اگر شبـنم شد پـوزه بر خـاک نـجـف مالـیده هـمه مـبـهـوت همه سـرگـشته شـهـر از عـود معـطـر گـشـته مستها وقت جنون آمده است خلقـت آن لحظه که ایجاد شده بـا عـلـی یـا عـلـی آبــاد شــده به لب شیـعـه رطـب داد عـلی
گرچه توصیفش از اوصاف جداست گرچه مدحش فقط از آن خداست او کــه ایــوان طــلایــی دارد نیست از عرش علی اعـلی تر از کـف پــای عــلــی بــالاتـر شـانـه بر پـای خـودش بنهـاده به سوالات جـواب است عـلی حاسب یـوم حساب است عـلی قـلم و لوح و کتاب است عـلی فاطمه دُرّ و رکاب است عـلی دل دریا به کف این صدف است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اتـفاقی رو به راهم کرده در ماهِ رجب فارغ از اندوه و آهم کرده در ماهِ رجب آمدم مستی کنم بیخود شوم از خویشتن فاطـمه بنت اسد شـیرِ نری آورده است حیدری و صفدری رزم آوری آورده است آمده برهم زند کفـر و نفاق و شرک را آمـده تا شـاهـکـارِ حـضرت داور شود آمده تا یاور و غـمخـوارِ پیـغـمـبر شود مظهرِ کلِّ عجائبهاست این مولودِ حق بـازویش عـقـده گـشایی میکند بیادعّا این پـسر کـارِ خـدایی میکـنـد بیادّعـا مژده بر خـتمِ رسولانِ خـدا نائب رسید عـالـم و آدم به پـای عزّتش افتاده است مؤمنینِ واقعی بر حُبِّ او دل داده است کعبه از عشقش گریبان چاک کرده عاشقان عشق معنا شد از این پس در کلامِ یاعلی خوش بحال آن کسی که هست تنها با علی در شبِ میلاد ما مست از ولای حیدریم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
عاشق آنست که شب تا به سحر میسوزد فـارغ از گـفـتـن امـا و اگـر مـیسـوزد ما هـمه سـوخـتگـان رخ دلبـر هـستـیـم باز خورشید زِ چشمانِ تو رو میگیرد صاحب میکـده این بار، سبـو میگـیرد آنقـدر مـدح کـنم تا که شوم مـدهـوشت کعبه بشکافـته و چـشمۀ حق میجـوشد خاک در سجـدۀ تو جـامۀ زر میپـوشد تا رسـانـد به حـریـم تو شـهـا، فـریـادم که خدا خواست تو هر آینه دلبـر باشی سرورِ هر دو جهان را تو برادر باشی آنکـه با دست خـداونـد، ترحـم میکـرد مـرتضائی و تو هر آینـه حـیدر هـستی لشکـری فـخـر کـند فـاتح خـیبر هـستی احـمد از دیدن روی تو شَعَـف میگیرد گر نـبی بود سبب بهر خلقـت الأفـلاک عـلّت خـلقت احـمد که بُوَد در لـولاک! تا که از خاک درت دُرّ نجف سازم من
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
از آنچه خـدا عـزم کـند، با خبر اوست تـنـظـیـم کـنـنـدۀ قـضـا و قـدر اوسـت آئــیـنــۀ ذات کـبــریــایـیسـت عــلـی در خلقت کائنات، صاحب نظر اوست میبیند اگر چـشم خدابین به کسیست از قبل ازل تا به ابد، جلوه گر اوست رویش همه آفتاب و مویش شبِ شعر روحانیتِ شب و صفای سحـر اوست یادش حـسناتست، وَ نـادش بـرکـات مجموعۀ طاعات و عبادات در اوست او نیز خـدا نـبـوده، گـفـتـیم که نـیست ما جمله چه هستیم؟ اگر که بشر اوست در روز ولادتـش چـنـیـن نــقـل شـده: از کعبه همان برون تراود که در اوست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ســر نَـهـم بـر آســتـانِ پـادشـاهِ بـیبــدل آن ولیالـه که بـاشـد دست او اِذن اَجـل گفت تا در وا کنم دیر است، دیوارش شکافت کعبه از شوقش سه روز او را گرفته در بغل تا ابـد حـیدر امیـرالـمـؤمنـین باشد فقـط ایـن مــقـام او بـوَد نـزد خــدا روز اَزل نور او در سجده بود و هیچ مخلوقی نبود ساق عرش کبریا حک گشته نامش چون کُتَل فهم یک شأن از شئونش را ندارد هیچکس با صدای او سـخـن گـفـته خدای لم یزل لا فـتی الا عـلی لا سـیـف الا ذوالفـقـار مدح او گوید خدا با بهترین ضرب المثل بهترین ذکر عبادت یاعلی یا حیدر است شد غلامی بر درش حی علی خیرالعمل هر زمان لب وا کند کوه بلاغت میچکد خطبه هایش معجزه، سر منشاء هرچه غزل حق همیشه با علی هست و علی با حق عجین هر سخن جز این بوَد نطق و کلامی مبتذل ذکر زنبور عسل صل علی مولا علیست تلخیِ هر گرده گُل را نام او کرده عسل گر چه پیغمبر ز اسرار علی چیزی نگفت خاک پای مرتضی بر چشم ما باشد کُحَل هر کسی را جز علی داند امیرالمومنین شد مریدِ لات وعزّی، جبت و طاغوت و هُبَل بیولای او نـماز و معـصیت باشد یکی دشمنش قطع یقین در نطفه اش دارد خِلَل روز خـیبر بال جبـریل امین همّت نمود ورنه از جولان تیغش در زمین میشد گُسَل ضربه شمشیر او در یوم خندق افضل است تا قیامت انس و جن را در عبادات و عمل مرد میدان بود و هرگز پشت بر دشمن نکرد کافران همچون ملخ با دست او بیدست و شَل شیر حق آید به میدان، دشمنش جای نبرد میبرد جان را به در، بیچاره با کشف کَفَل مرحبا گوید علی بر ضرب شمشیر حسن یاعـلی گوید به میدان فـاتح جنگ جـمل نطق افـصح لال گردد در مقـام مدح او از جهالت در مقامش شعر افتد در هَچَل تیغ آمد بین ابـرو و نمـازش را شکست نوبت محـراب شد او را بگـیرد در بغل پیش ایوان طلایش هر بزرگی کوچک است ملجأ نوح است و آدم این ضریح و این محل
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
حیا به گوشۀ آن چشم مست منزل داشت وفا هزار فضیلت ز دوست در دل داشت طلـوع مـعـجـزۀ هر رسـول نـام تو بود خـدا تو را به دل انـبـیـاش نـازل داشت مسیحِ دست تو از بس طبیب حـاذق بود سلامـت از تو امید شـفای عاجـل داشت طـلـوع مـیکـنـد آن آفــتـاب گـنـبـد تــو ز سمت مـشرقِ صبـحآشـنـای مرقـد تو شب از ستاره برای تو جان به کف دارد کـنار ساحـل صبحت سحر صدف دارد تو آن گلی که مجرد ز رنگ و بو باشی بـه آفـریـنـش ایـن خــاک آبــرو بــاشـی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ترک کعبه به معـنای همان لبخند است هرکه نزدیک علی بود دلش در بند است چشم در چشم غزلها به علی رو کردم شعر در وصف علی مصرع و بیتش قند است ها عـلـیٌ بـشر کیـف بشر حک شد باز و از این خط به جا مانده دلم خرسند است گفت وقـتی که بمـیری تو بـبـیـنی رویم سود در حُبّ عـلی این سند پیـوند است عـلـی از قـسـمت ایـوان طـلا میبـیـنـد جان زهرا بطلب؛ بر لبم این سوگند است چشم بستم که به صحنش برسانم خود را یک بغل نور در این قاعده و ترفند است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
به نام عشـق به نـام خـدا به نـام عـلـی شروع میکنم این شعر را به نام علی هـزار مـرتـبـه مـمـنـون مـادر و پـدرم که کـردهانـد مـرا آشـنـا بـه نـام عــلـی برو به طوس، برو كـاظـمین و سامرا بـرو مـدیـنه بـرو کـربـلا به نام عـلـی نـهـادهانـد سـرم تـاج جـاه و عــزّت را قـدم گـذاشـتـهام هـر کـجـا به نام عـلی به زیر پرتو این نام، هرچه نام، گم است هـمـیـن كه مـیتـابـد آفـتـاب نـام عـلـی تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی زمـان رو شـدن گـنـج هـای راز شـده که روشـن از دل ویـرانـۀ حـجـاز شده چه بوده است مگر راز سر به مهر خدا که بر ظهورش لبهای کعـبه باز شده ببـیـن تـواضع مـعـبـودهای سـنـگی را حـقیقـت آمده، در سجده هر مجاز شده و بینـیازی مخـصوص آسـمانها بود علی رسـیـد و زمـین نیـز بینـیاز شده و اِنْ یَکاد نـخـوانـید که از برای عـلی زمین پُـر است از آیـات در فـراز شده رسید حضرت قرآن و از درون میخواند برای احمد از آیات مؤمـنون میخواند بگو تو را که چه بنویسم ای نمود خدا اگـر قـلـم نــزنـم در حـد و حـدود خـدا کسی به چشم خـدا را ندیـد و تو دیدی تویی که غرق شدی غرق در وجود خدا زمـان خـلقـت نـور تو را که میدانـد؟ تو نیز بودهای از آن زمان که بوده خدا روانه است به سـمت عـلی و آل عـلی هـمـیـشـه تـیــر سـلام خـدا درود خــدا فـضائل تو اگرچه زیـاد، باز کـم است یقـین فراتر از اینها تو را ستوده خدا به حق عـشق، به حق عـلی و آل علی خـدا نصیب کـند بـاز هم وصـال عـلی خـدا نصیب کـند باز هم سفـر به نجف ببـر دوبـاره مرا باز هـم ببـر به نجف نجف؟! کدام نجف؟! آن دیار که انگار گشوده است خدا از بهشت، در به نجف بـه نـیـت هـمـۀ مــادران مـدیــنـه بـرو بـیـا به نـیـت پـابـوسی پـدر بـه نـجـف هزار بار نظـر سـمت کعـبه بـردن را معـاوضه نکـنـم با یکی نظـر به نجف اگر بناست که در کـربلا بمـیرم، کاش که قبل از آن برسد جسم محتضر به نجف هـزار مـرتـبه ما را به کـربـلا بـبـری نـرفـتـهایـم به زیـبـایی نـجـف سـفـری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن» کرد میان چـاردیـواری کـعـبه آمد و آن گاه برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد علی صبح ازل برخاست جارو کرد دنیا را سپس در گردسوز آفتاب و ماه روغن کرد علی میساخت انسان را ابوذر را و سلمان را که دُلدُل شیههای سر داد و رستم را تهمتن کرد برای وصله بر نعـلین دنـیا بارها دیدند طناب عدل را نخ کرده و در چشم سوزن کرد به دور قلب، بازوی ستبری داشت، چون معمار همیشه چارچوب شیشه را از جنس آهن کرد گرفت از او هویت؟ نه، به او از خود هویت داد علی در زندگیاش هر لباسی را که بر تن کرد علی رزم عرب را از حضور عقده خالی کرد علی بزم عرب را با کلام خود مطنطن کرد و ما در ظلمت مطلق گرفتار عدم بودیم علی در روبروی هر که یک آئینه روشن کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کیست که در مدحش از، شعر کمر بشکند کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند کیست که بـازار او بـزم شکر بشکند لحـظۀ تحـویل اوست دور قـمر بشکند هـیج تـعجـب مکن کـعـبـه اگر بشـکـند آمـده خـاک نـجـف قـیـمـتِ زر بشکـند حرف غزل را مزن، بحر مطنطن بخوان جان رجز را بکش، شعر مدون بخوان مدح عـلی را فقط از لب دشمن بخوان حیرت مردان ببین وصف تهمتن بخوان مرکب طفلش بگو مردِ یَل افکن بخوان شاه به کوی گـداش تـاج به سر بشکند بر در حیدرِ بکوب یکسره هِی در بکوب بر روی این آستان عشق کن و سر بکوب حلـقۀ این در بگـیر مثل پیـمـبر بکوب نـام عـلـی را به دل با قـلـم زر بکـوب بر روی دُر نجف، حضرت حیدر بکوب فاطمه گـفـته است تا چـشم نظر بشکند ضربۀ شمـشیر کـیست بر تن بسیارها چـرخـش تـیـغِ دو دَم کرده تـلـنـبـارهـا وقـت فـرار اسـت وای، آمـده کـرارها لشکری از عمرو عاص لشکر سرداها رفت و بجا مانده است از همه شلوارها زیـر قـدم هـای او کـوه و کـمـر بشکـند آی جـماعـت نظر بر در خـیـبـر کـنـید ضرب یـدالله را خـورده و از بَـر کنید ضـربـۀ عـبـاس را چـنـد بـرابـر کـنـید یا که همه خـویش را بـنـدۀ قـنـبر کـنید یا که همه در روید مقـنعـه بر سر کنید قبل رجز خوانیاش هرچه سپر بشکند از ازل آوازهاش از همه دوران گذشت بر لب نوح آمد و نوح زِ طوفان گذشت گفت علی یوسف و از شب زندان گذشت کرد توسل به او محـنت کنعـان گذشت جان پیمبر شد و آمد و از جان گذشت دوش نـبی رفت تا، بت به تبـر بشکند گاه نشسته است با میـثم خـرما فـروش گاه شده چاه کَن برزگری سخت کوش گاه کـشد نیمهشب بارِ یتیـمان به دوش بارِ زنی میکشد طعـنۀ او هم به گوش این که فقط با نمک نان جوین کرده نوش فاطمه از گـریهاش وقت سحـر بشکـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
روح الامین! به بام حرم رو، اذان بگو بعد از اذان، ثـنای عـلی همچـنان بگو اوصاف شیر حق به زمین و زمان بگو لب را بشو به زمزم و با حاجـیان بگو کامشب شب ولادت صاحب حـرم شده بیت الـحـرم به مـقـدم مـولا حـرم شـده امشب به کعـبه فاطمه پروانۀ علیست دل دور کعـبه گردد و دیـوانۀ علیست دست خدا به کعبه روی شانۀ علیست امشب دل رسـول خـدا خـانۀ عـلیست بـاور کـنـیـد جـان بـه تـن کـعـبـه آمـده بــاور کـنـیـد بـت شـکـن کـعــبـه آمـده امشب به لوح نقش قلم ذکر یا علیست آوای سنگ های حـرم ذکـر یا علیست بتهای کعبه را همه دم ذکر یا علیست امشب دعای فاطمه هم ذکر یا علیست امشب زمین به یمن علی عرش میشود امشب فلک ز بال مـلک فرش میشود ای کـعــبـه جــلـوۀ ازلـی را نـگـاه کن مـرآت حُـسـن لـم یـزلـی را نـگـاه کـن عـیـد ولایـت اسـت ولـی را نـگـاه کـن یا فـاطـمـه جـمـال عـلـی را نـگـاه کـن آئـیـنـه از جــمـال جـمـیـل خـدا بـگـیـر با چـهـرۀ عـلـی ز خـدا رونـمـا بـگـیر مـادر، تـمام هـسـتی پیـغـمـبر است این از انـبـیا به غـیر مـحـمـد سر است این بر خلق آسمان و زمین رهبر است این دستـش مبند بنت اسد، حـیدر است این ای دخت شـیر! بهر نـبی شـیر زادهای شیری که هست صاحب شمشیر، زادهای تـو دخـت شـیــری و اسـدالـلـه زادهای بر جـمـلـه خـلـق، رهـبـر آگـاه زادهای بهـر رسـول، هـمـدم و هـمـراه زادهای خـوشـتر ز آفـتـاب رجـب، ماه زادهای نـوزاد تو کـز او حـرم الله مـنـجلیست آئـیــنـۀ تــمـام نــمـای خـدا، عــلـیست نقـش همیشه زنده لوح و قـلم عـلیست در بـین اولیا به دو عـالم علم علیست تصویری از حقیقت حُسن قِدم علیست سعی و صفا و زمزم و رکن و حرم علیست قرآن به وصف اوست که تکمیل میشود جـز او چـه کس معـلم جـبریل میشود روز نخست ارض و سما گفت یا علی روح الامین به وقت دعـا گـفت یا علی آدم به مـوج درد و بـلا گـفـت یا عـلـی در جـنگها رسول خـدا گـفـت یا علی در ذوالفـقـار زمـزمۀ لافـتـی عـلیست بر روی هر که مینگرم نقش یا علیست ای شهـریـار کـشـور جان یا عـلی مدد ای دستـگـیر خلق جـهـان یا عـلـی مدد ای رهـنـمای گـمـشدگـان یا عـلـی مـدد ای ذکـر اهل دل به زبان یا عـلی مـدد ما جان و دل به مهر تو آراستیم و بس روز نخست از تو، تو را خواستیم و بس مرغ دلم کبوتر صحن و سرای توست شیـرین ترین ترانۀ روحـم ثـنای توست مُـهـر حـلال زادگـی مـن ولای تـوست هر سو که رو نهم حرم با صفای توست از لحـظـهای که پـای به دنـیـا گـذاشـتم دیـنـی به جـز ولای تـو مـولا نـداشـتـم گل بی نـسیم مهـر تو پـژمـرده میشود دل بی شرار عشق تو افـسرده میشود نـام تـو بـا کـلام خــدا بُــرده مـیشــود یـاد دمـت مـسـیـحِ دل مــرده مـیشـود تـو کـیــسـتـی؟ امــام تــمــام امـــامهــا بـر حـضـرتت هـماره درود و سـلامها بیمِهـر تو قـبول صلوة و صیام نیست تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست تـبـلـیغ دین احـمـد مـرسل تـمـام نیست ما را به جز تو بعـد پیـمـبر امام نیست این مذهب و عقیده و ایمان"میثم" است حتی بهشت گـر تـو نباشی جهـنم است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تـا دسـت خـدا آیـنـه را داد به کـعـبه از شدت شهـدش ترک افتاد به کعبه پیش قـدمش سیـنه درید و همه دیدند این کار چه قدر وشرفی داد به کعبه تاریکی بت خانه فرو ریخت به یُمن نـوری که خـداونـد فـرسـتاد به کعبه وقتی عدد عشق در عالم صد و ده تاست حرفی نـزن از بـاقی اعـداد به کعبه آمیـخـتـه شد جـاذبـه و دافـعـه با هـم با آمـدن جـامـع الاضـداد! به کـعـبـه پُر میشود از عطر وجودش همه عالم هر بـار میافـتـد گـذر بـاد به کـعـبه بر سینه نگه داشته نقـش شرفـش را ای عشق بگو دست مریزاد به کعبه
: امتیاز
|